مرکز خدمات روانشناسی

مرکز خدمات روانشناسی

موسسه علمی پژوهشی روان بنه ( شماره ثبت 7180)
مرکز خدمات روانشناسی

مرکز خدمات روانشناسی

موسسه علمی پژوهشی روان بنه ( شماره ثبت 7180)

اختلال ملال جنسیتی چه می دانید؟



 اختلال ملال جنسیتی ?


زمانی که جسم یک جنس باشد و روح تمایلات مخالفی داشته باشد، همه امور زندگی بر هم می‌خورد. بسیاری از ترنس‌ها این تجربه را در بدترین شکل آن سال‌ها به دوش می‌کشند؛ تا جایی که امروزه آن‌ها را بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی می‌نامند. این افراد اگر حمایت شوند، می‌توانند در مسیر درمان قرار گیرند اما در صورت رها شدن آسیب‌های بسیاری به خود و جامعه وارد می‌کنند. نوشتار زیر گفتگوییست با نگار لطفعلی، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران اختلال ملال جنسیتی که در این خصوص توضیحاتی داده است.

اختلال ملال جنسیتی چیست و چه نشانه‌هایی ما را به این باور می‌رساند که فرد مبتلاست؟

 

زمانی در کتاب DSM که کتاب مرجع روانشناسی است نام این اختلال، اختلال هویت جنسی بود که در تغییر جدید کتاب (DSM5) به اختلال ملال جنسیتی و نارضایتی جنسیتی تبدیل شده است. افرادی که ملال جنسیتی دارند، خود را با روح و روان جنس مقابل تصور می‌کنند. افراد ممکن است گاهی با ظاهر کاملاً مردانه یا کاملاً زنانه و با روحیات جنس مخالف ظاهر شوند و از لحاظ فیزیکی هیچ مشکلی ندارند. البته نقش جنسیتی با فیزیک افراد می‌تواند در فرهنگ‌های مختلف متفاوت باشد. ممکن است خانواده‌ای فرزند پسر داشته باشند اما در تربیت او، سهواً یا عمداً باعث ایجاد اختلالاتی شوند. البته در این صورت الزاماً این فرد تبدیل به ترنس‌سکشوال نمی‌شود.

 

 

به رفتارهای فرزندانتان توجه کنید.

ترنس‌سکشوال از حدود سه تا چهار سالگی که هویت جنسی افراد شکل می‌گیرد، قابل مشاهده است یعنی خانواده‌ها می‌توانند این مسأله را ببینند و اگر در این زمینه اطلاعات کافی وجود داشته باشد، آن را درک کنند. این افراد در دوران کودکی علائق جنس مخالف دارند. مثلاً پسربچه‌ای همواره دوست دارد وسایل بازی‌اش به جای اسباب‌بازی‌های پسرانه، عروسک باشد یا دوستانش را از بین دختران انتخاب می‌کند و هرچه بزرگ‌تر می‌شود، تغییراتش بیشتر دیده می‌شود تا در سنین بلوغ به اوج خود می‌رسد. برعکس، دخترانی هستند که از بدو تولد از نظر فیزیکی یک دختر کامل هستند اما از زمانی که هویت جنسی این افراد شکل می‌گیرد، مشخص می‌شود که این فرد اصلاً خود را دختر نمی‌بیند و دوستان پسر را برای بازی کردن و اسباب‌بازی‌ها و وسایل تفریحی پسرانه را انتخاب می‌کند. در هر دو گروه در سن بلوغ این مسأله به اوج خود می‌رسد. اکثر افرادی که مراجعه می‌کنند، یا در سنین بلوغ هستند یا سن بلوغ را گذرانده‌اند. امروزه به دلیل بیشتر شدن آگاهی در جامعه، اغلب مراجعین در سنین پایین (دوران نوجوانی و جوانی) هستند و اگر فردی در سن بالا مراجعه می‌کند، به این دلیل است که نوجوانی و جوانی‌اش در دوره‌ای بوده که آگاهی و اطلاعات در جامعه نبوده است. حتی این افراد می‌دانستند که مشکل و تفاوتی دارند اما نمی‌دانستند این مشکل و تفاوت چیست. این اختلال در دوران نوجوانی و جوانی بیشتر مشهود می‌شود. در افراد عادی هم وقتی وارد دوران بلوغ می‌شوند، نقش‌های جنسیتی را خیلی پررنگ‌تر می‌بینیم. افراد می‌خواهند خود را به عنوان یک مرد یا یک زن ثابت کنند. ترنس‌سکشوال‌ها نیز در دوران بلوغ می‌خواهند خود را نسبت به آن‌چه در وجودشان است ثابت کنند اما جامعه آن را نمی‌بیند. مثلاً فرد ترنس‌سکشوالی که به صورت فیزیکی مرد است و درونش، روحیاتش، زبانش، افکارش و ذهنیاتش زن است، در دوران جوانی و نوجوانی می‌خواهد با آرایش کردن و جلوه‌گری ثابت کند که من یک زن هستم اما فیزیک او، اجازه نمی‌دهند این موضوع را ثابت کند. در این زمینه جامعه و فرد اشتباه نمی‌کند و نمی‌توان خرده‌ای به هیچ‌کدام گرفت. اما زمانی که وارد روند تشخیصی و درمانی می‌شود، باید جامعه کم‌کم بپذیرد؛ زیرا این مسأله از نظر علمی، شرعی و قانونی اثبات شده است.

علت مشخصی برای این اختلال تعریف شده است؟

 

فرضیه‌های زیادی مطرح شده که هیچ‌کدام قطع و یقین به نتیجه نرسیده‌اند. مثلاً در دوره‌ای گفتند ممکن است ژنتیکی باشد. در دوره‌ای گفتند که تربیتی و اکتسابی است. مثلاً برخی خانواده‌ها پسربچه‌ای دارند که مقداری خصوصیات دخترانه دارد و برای جذابیت و تنوع یا علاقه به داشتن فرزند دختر، لباسی دخترانه تن این کودک می‌کنند و رفتارهایی که مناسب دختربچه‌هاست از او می‌خواهند و آن‌ها را به انجام این کار تشویق و ترغیب می‌کنند. اما ثابت نشده است که قطعاً و الزاماً نتیجه تربیت است یا ژنتیکی است. مادرزادی بودن این مسأله، تا حدودی تأیید شده است.

 

 

 

 وضعیت آماری این اختلال در جهان و در ایران به چه شکلی است؟ در این مورد، آمار دقیقی وجود ندارد یعنی ممکن است پزشکی قانونی آماری از افراد مراجعه‌کننده داشته باشد اما این‌که آمار دقیقی بخواهیم داشته باشیم، امکان‌پذیر نیست زیرا بسیاری از افراد ممکن است ندانند یا به خاطر شرایط اجتماعی، حاضر به این نشوند که خود را معرفی کنند. ولی آمارهایی که گاهاً از سازمان بهزیستی، پزشکی قانونی و مبتلایان شنیده می‌شود، ارقامی بین ۱۲ هزار نفر تا ۲۰ هزار نفر را مطرح می‌کنند. براساس آمارهای جهانی از هر ۳۰ هزار مرد، یک نفر و از هر ۱۰۰ هزار زن، یک نفر به این اختلال مبتلاست.

زنان بیشتر برای تغییر جنسیت مراجعه می کنند.

 

 بیشتر زنان تمایل دارند جنسیت فیزیکی خود را تبدیل به مرد کنند یا مردان علاقه‌مندند جنسیت فیزیکی خود را تغییر دهند. چند سال پیش تعداد مردانی که به زن تبدیل می‌شدند بیشتر بود اما در یکی دو سال اخیر می‌بینیم که تعداد زنانی که برای تغییر جنسیت مراجعه می‌کنند، بیشتر است.

 

 

 

چه دلیلی باعث افزایش مراجعه زنان شده؟ آیا فرهنگ جامعه شروع به پذیرش بهتر این اختلال کرده است؟

 

ممکن است بحث فرهنگی هم نقش داشته باشد. تمام افرادی که ادعا می‌کنند ترنس هستند را ترنس نمی‌دانیم. ممکن است برخی افراد تحت‌تأثیر فرهنگ، اجتماع یا رفتار دوستان و همسالان گرایشاتی داشته باشند اما این افراد باید پروسه دوساله‌ای را طی کنند و از فیلترهای خاصی مانند روانپزشک، پزشکی قانونی و دادگاه رد شوند تا در نهایت اثبات شود که ترنس هستند یا خیر. این آمار در ابتدای مراجعه تحت‌تأثیر مسائل فرهنگی و اجتماعی قرار می‌گیرد اما زمانی که از فیلترهای خاص پزشکی رد می‌شود، بسیاری از این افراد که واقعاً ترنس نیستند از این موضوع منصرف می‌شوند.

 

 

 

 این اختلال در کدام مناطق ایران بیشتر است؟

پیش از این یکی از متخصصان اعلام کرد که تعداد مبتلایان به این اختلال در جنوب کشور بیشتر است. در تمام مناطق ایران گستردگی دارد. هریک از دوستان هم که کار تحقیقی انجام داده‌اند، ممکن است روی یک منطقه مشخصی تمرکز کرده یا مواردی که به سمت‌شان آمده‌اند، به صورت اتفاقی برای یک منطقه بوده باشند؛ به همین دلیل نتایج تحقیقات‌شان نشان می‌‌دهد که گستردگی در یک منطقه بیشتر است. مثلاً شما با من به‌عنوان یک ترنس صحبت می‌کنید و می‌گویید که کاری تحقیقاتی انجام می‌دهید و از من می‌خواهید دوستانی را به شما معرفی کنم؛ ممکن است دوستان من، همشهریان و هم‌استانی‌های من باشند و شما می‌بینید مثلاً از ۱۰ نفر، ۶ نفر برای یک استان هستند، می‌گوییم ممکن است گستردگی‌اش در آن مناطق باشد. اما این‌طور نیست. ما از همه شهرها مراجع داریم؛ حتی از دورافتاده‌ترین روستاها نیز با ما تماس می‌گیرند و مشاوره می‌گیرند.

 

 

 

روند این اختلال در چند سال اخیر افزایش بوده است یا کاهشی؟

 

روند افزایشی بوده اما نه به این معنا که تعداد جدیدی مبتلا شوند. به دلیل شرایط اجتماعی و کمی تغییر در دیدگاه اجتماع، افرادی که از قبل ترنس بوده‌اند، توانسته‌اند خود را معرفی کنند؛ مثلاً افرادی در سنین ۵۰ سالگی مراجعه می‌کنند. در سنین پایین هم گروه‌هایی مراجعه می‌کنند که در ۱۰ سال قبل مراجعه نمی‌کردند. ولی به دلیل این‌که وضعیت نگاه اجتماعی تا حدودی بهتر شده است، افراد بیشتری خود را معرفی می‌کنند. پیش از این از نظر شرعی و قانونی اوضاعش خوب بود و این گروه حمایت می‌شدند. دامنه امنیت تا حدودی افزایش یافته و به همین دلیل تعداد مراجعان بیشتر شده است.

ازدواج‌درمانی، راهی اشتباه

 

 اشاره به مراجعه افرادی در سن بالا کردید. در سن ۵۰ سالگی اغلب افراد تشکیل خانواده داده‌اند و قطعاً تغییر جنسیت در آن وضعیت دشواری‌های بیشتری با خود به همراه دارد. خانواده‌ها چگونه تشخیص دهند که فرزندشان مبتلا به این اختلال است تا زودتر شروع به درمان کنند و فرد پس از ازدواج و فرزندآوری به مقابله با این مشکل نپردازد؟

 

از حدود چهار سالگی علایم این اختلال دیده می‌شود. خانواده‌ها باید نسبت به این مسأله آگاهی داشته باشند. تفاوت‌ها به راحتی قابل مشاهده است ولی شاید به دلیل نوع فرهنگی که در جامعه ما وجود دارد، خانواده‌ها نمی‌پذیرند یا آن‌چه را می‌بینند، انکار می‌کنند. اگر با افرادی که ازدواج کردند نیز صحبت کنید، اظهار می‌کنند که خانواده‌های‌شان در جریان بودند و به‌عنوان راه درمانی به ازدواج نگاه کرده‌اند و تصور کرده‌اند که با ازدواج مشکل فرد حل می‌شود. اگر خانواده‌ها ببینند که فرزندشان رفتارهای خاصی دارد که با گروه جنسی خود متفاوت است و با افزایش سن این رفتارها بیشتر شد یا مشکوک باشند که ممکن است فرزندشان مشکلی داشته باشد یا خود فرزند ابراز کند که مشکلی دارد، با مراجعه به روان‌پزشک و سکسولوژ، می‌توانند تشخیص دهند که فرزندشان این مشکل را دارد یا خیر.

روند درمان ترنس‌ها

 

پس از آن‌که افراد متوجه چنین مشکلی شدند، چه فرآیندی را باید طی کنند تا عمل تغییر جنسیت انجام دهند؟ این افراد باید در ابتدا به روانپزشک مراجعه کنند و یک دوره درمانی که حدوداً یکسال طول می‌کشد را بگذرانند و آن‌جا مسیر روان‌درمانی خود را طی کنند. اگر نظرشان در این دوره تغییر نکرد، مشکل‌شان، مورد دیگری نبود و اثبات شد که فرد، ترنس‌سکشوال است، توسط روانپزشک به مراجع قضایی معرفی می‌شود. بعد از آن با نامه و تأییده روانپزشک، افراد به دفاتر خدمات قضایی الکترونیک مراجعه می‌کنند و درخواست می‌دهند و بعد از یکی دو هفته کارهایشان در مراجع قضایی انجام می‌شود. در حال حاضر در تهران یک مجتمع قضایی و در شهرستان‌ها هم دادگاه‌های خانواده کارهای مرتبط با ترنس‌ها را انجام می‌دهد؛ زیرا در سال‌های گذشته طبق قانونی که مجلس تصویب کرد، صلاحیت انجام کارهای تغییر جنسیت به دادگاه‌های خانواده واگذار شد. این افراد به دادگاه فراخوانده می‌شوند و به پزشکی قانونی معرفی می‌شوند، در پزشکی قانونی براساس سوابق پزشکی فرد که پیش روانپزشک خود داشته و نامه او، برایشان کمیسیون تشکیل می‌شود. در این کمیسیون تعدادی روانپزشک و متخصصان پزشکی قانونی شرکت دارند و دوباره این مسأله را بررسی می‌کنند. از خانواده فرد نیز می‌خواهند که در جلسه شرکت داشته باشد. با خانواده‌اش صحبت می‌کنند و اطلاعات را می‌گیرند و در نهایت اگر تأیید شود که فرد ترنس‌سکشوال است، پزشکی قانونی برایش تأییدیه‌ای صادر می‌کند و دوباره به دادگاه ارجاع می‌دهد. روند دادگاه بستگی به قاضی دارد و مسیر خاص خود را طی می‌کند؛ گاهی ممکن است قاضی، خانواده فرد را به دادگاه دعوت کند و صحبت‌های آن‌ها را نیز بشنود. در نهایت برایش مجوزی صادر می‌کند که می‌تواند به بیمارستان‌هایی که این جراحی را انجام می‌دهند، مراجعه کند و کار جراحی‌اش را انجام دهد و با تأییدیه بیمارستان برای تغییرات مشخصات شناسنامه‌ای و مدارک شناسایی‌اش دوباره به دادگاه بازمی‌گردد.

خانواده‌ها بیمار را رها نکنند

 

 اشاره کردید که در مواردی خانواده هم باید حضور داشته باشند؛ اگر خانواده‌ها همکاری نکردند و تمایلی به همراهی فرد نداشتند، در آن صورت فرد باید چه اقدامی انجام دهد؟

 

اگر در مسیر روانپزشکی که باشد، در نهایت روانپزشک فردی که ترنس‌سکشوال است را به خاطر عدم‌همراهی خانواده رد نمی‌کند اما در مسیر دادگاه‌ها بستگی به نظر قاضی دارد. یعنی قاضی با دیدن جمیع اوصاف در نهایت تصمیم می‌گیرد که تبعات جراحی فرد چیست، چه مشکلاتی ممکن است برایش پیش آید و این فرد چقدر توانمند است. قاضی براساس جمیع این اوصاف برای فرد ترنس مجوز صادر می‌کند.

 

 با این وجود تمام ارگان‌های درگیر تلاش خود را می‌کنند تا خانواده‌ها حضور داشته باشند زیرا می‌بینیم افرادی که خانواده‌ها در کنارشان هستند، در اجتماع بسیار موفق بودند و بعد از جراحی، بسیار راحت وارد زندگی عادی‌شان می‌شوند و مانند سایر انسان‌ها زندگی می‌کنند. بسیاری از پزشکان، تجربی این عمل را انجام می‌دهند.

 

 

 

به جز بحث عدم‌همراهی خانواده، چه مشکلاتی بر سر راه ترنس‌ها برای انجام عمل تغییر جنسیت از ابعاد فرهنگی، پزشکی و اقتصادی وجود دارد؟

مشکل مالی، مشکلی اساسی است؛ زیرا ممکن است بسیاری از این افراد، مهارتی نیاموخته باشند. اکثر این افراد حرفه خاصی بلد نیستند زیرا کسی به آن‌ها آموزش نداده است. بعد از جراحی بسیاری از این افراد توانمند می‌شوند. البته قبل از جراحی هم دوستانی هستند که تلاش کرده‌اند. هرچه به سال‌های اخیر می‌رسیم، مراجعه‌کنندگان توانمندترند. اما در گذشته خانواده‌ها به سبک قدیمی این افراد را بزرگ کردند. دختر یا پسر هر کدام اجازه آموزش بسیاری از موضوعات را نداشتند به همین دلیل بسیاری از آن‌ها حرفه خاصی بلد نیستند و در اشتغال به مشکل می‌خورند. بسیاری از این افراد تحصیلات خوبی دارند اما شاید در ایران با داشتن مدرک تحصیلی صرف نتوان مشکل اقتصادی را برطرف کرد. جراحی‌ها هم هزینه زیادی دارد؛ البته این هزینه‌ها متغیر است؛ این جراحی در یک بیمارستان دولتی زیر نظر وزارت بهداشت با ۲ میلیون تومان انجام می‌شود و در بیمارستان‌ها و کلینیک‌های خصوصی ۲۰ تا ۳۰ میلیون هزینه آن است. این مبلغ صرفاً هزینه جراحی است. در کنار آن هزینه‌های دیگری مانند لیزر موها و هورمون‌درمانی وجود دارد که جزو هزینه‌های جاری است و فرد تا آخر عمر باید این درمان را داشته باشد و در نتیجه نمی‌توان محاسبه کرد.

وزارت بهداشت نظارتی روی این جراحی ندارد.

 

 برخی از پزشکان تخصص لازم برای این کار را ندارند و صرفاً با گذراندن دوره‌ای این جراحی را انجام می‌دهند. در این جراحی باید حتماً پزشک اورولوژ حضور داشته باشد اما در ایران جراح عمومی، جراح پلاستیک و اورولوژ هر کدام به تنهایی این جراحی را انجام می‌دهند. استاندارد خاصی در مورد کیفیت جراحی‌ها در ایران وجود ندارد و اکثر جراحان، تجربی این کار را انجام می‌دهند و هیچ دوره تخصصی گسترده‌ای در این زمینه ندیده‌اند. بسیاری از پزشکان دوره‌ای گذرانده‌اند اما دوره‌های یک ماهه است.

 

 در اصل باید تیمی دو یا سه نفره متشکل از جراح عمومی، اورولوژ، جراح پلاستیک حضور داشته باشند اما متأسفانه در ایران این اتفاق نمی‌افتد زیرا هیچ تمرکزی در این زمینه وجود ندارد و وزارت بهداشت استانداردهایی برای این جراحی ایجاد نکرده و نظارتی روی این جراحی ندارد.

مشکلات روانی ترنس‌ها، به دلیل برخوردهای جامعه است مشکلات اجتماعی نیز وجود دارد.

 

این افراد به دلیل برخوردهای اجتماعی اعتماد به نفس‌شان پایین می‌آید و دچار یک‌سری ضعف‌های روانی می‌شوند. درواقع مشکلاتی به‌تبع اختلالات هویت جنسی برایشان ایجاد می‌شود؛ اما نه به دلیل ترنس بودن بلکه رفتار اجتماع و خانواده باعث بروز این مشکلات می‌شود. وقتی این افراد از خانواده طرد می‌شوند، بسیاری از آن‌ها از شهرستان‌ها به تهران می‌آیند و در تهران دچار مشکلات و مسائلی می‌شوند. فرد به تهران می‌رسد و جای خواب، مسکن و خوراک ندارد. این افراد ممکن است دچار آسیب‌های اجتماعی شوند. ممکن است فرد روسپی شود که اگر حمایت می‌شد، امکان داشت به این مرحله نرسد. اگر خانواده فرد را حمایت کند، می‌تواند بار بسیار بزرگی را از روی دوش دولت و اجتماع کم کند. زمانی که خانواده فرد را حمایت نمی‌کند و او به اجتماع می‌آید، نه تنها خود تبدیل به یک آسیب اجتماعی می‌شود بلکه ممکن است آسیب‌های اجتماعی دیگری نیز به‌وجود بیاورد. این موارد همه برای جامعه، دولت و نظام بار مالی و روانی دارد.

حتی باید بعد از اتفاقات بالا، کلینیک‌هایی راه‌اندازی شود که مشکلات روانی این افراد و آسیب‌های اجتماعی پیش‌آمده را درمان کنند. بهترین درمان برای این موضوع، پیشگیری است و پیشگیری آن نیز به خانواده بازمی‌گردد. خانواده‌ها اگر با فرزندشان همراه باشند، ممکن است وارد مسیر شوند و ببینند که اصلاً فرزندشان ترنس نیست و مشکل دیگری دارد. عدم‌ همراهی باعث می‌شود که بسیاری از افراد نتوانند این مسیر را طی کنند. ترنس‌ها نیاز به حمایت دارند و زمانی که از سوی خانواده حمایت شوند، می‌توانند موفق شوند و مشکلی هم برای جامعه پیش نمی‌آید.

 

همه موارد بالا به اطلاع‌رسانی بازمی‌گردد. خانواده‌ها باید اطلاع داشته باشند. خرده‌ای به خانواده‌ای که در روستاها و شهرهای کوچک زندگی می‌کند، نمی‌گیریم زیرا اطلاعات ندارد. دولت، صدا و سیما، وزارت بهداشت و بهزیستی باید بسیار تلاش کنند تا اطلاع‌رسانی صحیحی در سطح جامعه ایجاد شود و به دنبال آن خانواده‌ها از ابتدا در جریان مشکل فرزندشان باشند و بدانند این مسأله‌ای است که فرد در آن نقشی ندارد و باید مسیر درمانی‌اش را مانند هر بیماری دیگری طی کند.

 

شرایط بیمه‌ای این افراد به چه شکلی است؟

 

الان در بیمارستان‌های دولتی که فقط جراحی تغییر جنسیت را انجام می‌دهند، فرد اگر حتی فقط بیمه سلامت داشته باشد می‌تواند با پرداخت ۲ میلیون تومان جراحی شود اما در سیستم بیمه‌ای این موضوع به عنوان یک جراحی درمانی در نظر گرفته نشده و بیشتر جنبه زیبایی دارد. شاید یک زن معمولی زمانی که می‌خواهد موهای زائد صورتش را لیزر کند، جامعه و قانونگذار بیمه به‌عنوان کار زیبایی به آن نگاه می‌کند اما فرد ترنس‌سکشوال وقتی که می‌خواهد با لیزر موهای زائد بدن خود را از بین ببرد، یک کار درمانی است ولی در سیستم بیمه‌ای ما دیده نشده و استثنایی برای افراد ترنس در این زمینه در نظر گرفته نشده است. پروتز سینه نیز از این گروه است. لازم است که وزارت رفاه از طریق سیستم بیمه‌ای بتواند این استثنائات را برای افراد ترنس در نظر بگیرد زیرا ترنس سکشوال نوعی بیماری خاص است اما هیچ کاری برای آن انجام نشده است.

 

 

بهزیستی و وزارت بهداشت به عنوان دو متولی اصلی چه خدماتی به افراد ترنس‌سکشوال ارائه می‌دهند؟

 

ترنس‌ها زیرمجموعه بهزیستی محسوب می‌شود. این سازمان تا چند سال قبل با طی مسیرهای بسیار سخت، تا سقف ۵ میلیون تومان هزینه برای جراحی به هر فرد پرداخت می‌کرد. از زمانی که آقای محسنی‌بندپی، رییس سازمان بهزیستی شدند، وزارت بهداشت را متولی جراحی ترنس‌ها دانسته‌اند. از آن پس بهزیستی به برخی از افراد، به دلیل انجام کارهای روانی – اجتماعی مبلغ ۲ میلیون به‌عنوان هزینه‌های اجتماعی می‌دهد که آن را صرف کارهای مرتبط با پزشکی قانونی یا لیزرشان کنند؛ اما اکثر ترنس‌ها از آن به‌عنوان هزینه جراحی استفاده می‌کنند زیرا چاره‌ای ندارند.

 

 تنها کار مفیدی که وزارت بهداشت انجام داده و نباید آن را نادیده گرفت، راه‌اندازی جراحی تغییر جنسیت در تعدادی از بیمارستان‌هاست؛ بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد تحت نظر آقای دکتر توکلی، یکی از بهترین جراحان، کار می‌کند. بیمارستان فاطمه‌زهرا (س) در تهران که آقای دکتر آخوندی‌نسب جراحی می‌کنند و بیمارستان امام خمینی (ره) جراحی تغییر جنسیت را انجام می‌دهد. با این وجود از وزارت بهداشت بیشتر از این برای ترنس‌ها انتظار می‌رود.

 

وضعیت باروری این افراد به چه شکلی حفظ می‌شود؟

 

افراد ترنس‌سکشوال بعد از جراحی تغییر جنسیت، امکان باروری ندارند اما اگر قبل از جراحی هزینه و زمانش را داشته باشند و بتوانند تخمک و اسپرم‌شان را فریز کنند، بعداً می‌توانند توسط رحم اجاره‌ای صاحب فرزند شوند. همچنین در حال حاضر تحقیقاتی در دنیا شده است که هنوز تأیید نشده و می‌گویند از گامت‌های جنسی مغز استخوان هم می‌توان استفاده کرد ولی چندان عملی نیست. از دیگر راه‌های صاحب فرزندشدن، فرزندخواندگی است که باید مسیر بهزیستی را طی کنند.

 

 

 

 لازم است چه نهادهایی وارد حوزه ترنس‌سکشوال شوند؟

 

 نهادهای زیادی در حال حاضر فعالیت می‌کنند. در ایران ترنس‌‌سکشوال هم وجود دارد هم وجود ندارد. می‌بینیم قوه قضاییه، ثبت احوال، وزارت بهداشت، وزارت رفاه از طریق سازمان بهزیستی و بسیاری از قسمت‌های مختلف درگیر هستند و در عین حال هیچ‌کدام این درگیری را به زبان نمی‌آورند.

 

لزوم ورود صدا و سیما

 

یکی از ارگان‌هایی که می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد اما خودش را چندان درگیر نکرده است، صدا و سیما است. صداو سیما می‌تواند برای فرهنگسازی بسیار مؤثر باشد اما تاکنون خود را چندان درگیر نکرده است. شاید یک یا دو مورد درباره ترنس‌سکشوال در صدا و سیما برنامه پخش شده ولی آنقدر جامع و کامل نبوده است. بهترین کانال مؤثر در فرهنگسازی، صدا و سیماست. زمانی که می‌خواستند برای HIV فرهنگسازی کنند، واقعاً صدا و سیما مؤثر بود. این درخواست را از مسؤولان و مدیران مملکتی و صدا و سیما داریم که برای فرهنگسازی در مورد ترنس‌سکشوال پیش‌قدم شوند. این مسأله‌ای است که در ایران کاملاً شرعی و قانونی است؛ پس چرا باید کوتاهی شود؟ چرا باید صدا و سیما به عنوان یک خط قرمز به ترنس‌سکشوال نگاه کند؟ انجمن حمایت نمی‌شود در مورد انجمن حمایت از بیماران اختلال ملال جنسیتی بفرمایید که از چه زمانی تشکیل شده و چه خدماتی به مبتلایان ارائه می‌دهد؟ خانم مریم خاتون مُلک‌آرا اولین کسی بود که بعد از سال‌ها تلاش در سال ۶۴ توانست امام خمینی (ره) را ببیند و فتوای تغییر جنسیت را از ایشان دریافت کند. سال‌ها دوندگی می‌کند تا در سال ۸۶ موفق به ثبت این انجمن در وزارت کشور و در سطح ملی می‌شود. از آن‌جایی‌که ایشان هم مجبور بودند هزینه کنند و هم عرق و انگیزه مادرانه‌ای داشتند، چندان کار سازمانی انجام نمی‌شد. او از هزینه خود برای بچه‌ها خرج می‌کردند. یک ساختمان چهار طبقه در دکتر قریب داشت که برای انجمن می‌گذارد و تبدیل به دفتر کارش می‌شود. سال ۹۱ ایشان فوت می‌کند و سایر اعضای هیأت مدیره تصمیم می‌گیرند انجمن را منحل کنند زیرا کاری سازمانی انجام نمی‌شد. سال ۹۲ من و تعدادی از دوستان پیگیری‌هایی را انجام دادیم و مجوز گرفتیم که از انحلال انجمن جلوگیری کنیم. به این ترتیب شروع به کار سازمانی کردیم. اواخر سال ۹۳ دفتری را از خدمات اجتماعی شهرداری منطقه ۱۵ گرفتیم و مشغول به کار شدیم. در حالحاضر مشغول جمع‌آوری بانک اطلاعاتی هستیم. مشاوره تلفنی می‌‌دهیم. با مبتلایان در ارتباط هستیم. برای رفع مشکل آن‌ها در ارگان‌هایی مانند قوه‌قضاییه، پزشکی قانونی، وزارت بهداشت و بیمارستان‌ها، تعاملاتی انجام می‌دهیم. با پزشکان ارتباط برقرار می‌کنیم و در مورد کیفیت جراحی‌ها و هزینه جراحی‌ها به مبتلایان خدمات می‌دهیم. با کلینیک‌های روانشناسی تفاهماتی برقرار کردیم که افراد در مورد مشکلات روانشناسانه خود مانند افسردگی و استرس بتوانند از سطح قیمتی رایگان تا تخفیف‌دار به آن‌جا مراجعه کنند. به دوستانی که نیاز به مشاوره‌های حقوقی دارند، از طریق تیم حقوقی، مشاوره می‌دهیم. همچنین جلسات پرسش و پاسخ می‌گذاریم تا مبتلایان بتوانند با اطلاعات کافی این کار را انجام دهند تا کسی بعداً از مسیری که رفته است و کاری که می‌خواهد انجام دهد، پشیمان نشود.

 

فقط شهرداری و ستاد توان‌افزایی سمن‌های شهر تهران حمایتمان کردند

 

 خیلی تلاش کردیم اما باز هم کم است؛ زیرا ما نیاز به حمایت داریم و انجمن ار نظر مالی ضعیف است. سازمان‌ها و ارگان‌ها چندان ما را حمایت نکرده‌اند و خیرین نسبت به ما آشنایی چندانی ندارند. زمانی که به آن‌ها مراجعه می‌کنیم، می‌گویند چرا به شما کمک کنیم، به بیماران سرطانی کمک می‌کنیم زیرا اطلاعاتی در مورد این اختلالا ندارند. تنها سازمانی که از ما حمایت کرده شهرداری منطقه ۱۵ بوده که دفتر را به انجمن داده و ستاد توان‌افزایی سمن‌های شهر تهران که زیر نظر شورای شهر کار می‌کند به ریاست الهه راستگو حمایتم‌مان می‌کند.

 

سه دسته عضو داریم؛ گروه اول اعضای پیوسته یعنی بیماران ترنس هستد. گروه دوم متخصص‌های مرتبط با موضوع‌اند مثل روانشناسان، روانپزشکان، جراحان و حقوقدان‌ها؛ تخصص‌هایی که با موضوع ترنس‌سکشوال‌ها ارتباط دارند. دسته سوم اعضای افتخاری هستند که تمام مردم جامعه می‌توانند عضو افتخاری ما باشند.

 

بیشترین تأکید بر فرهنگسازی است. خانواده‌ها فرزندان‌شان را درک کنند. زیرا اگر بیشتر از بچه‌ها نقش نداشته باشند، به اندازه آن‌ها نقش دارند. آن‌ها را همین خانواده‌ها به دنیا آورده‌اند. این افراد در به دنیا آمدن خود نقشی نداشتند چه برسد به این‌که این بیماری را داشته باشند یا نداشته باشند. این اختلال از نظر پزشکی یک بیماری محسوب می‌شود. شرع و قانون و علم این موضوع را پذیرفته است. خواهشم این است که عرف نیز آن را بپذیرد و خانواده‌ها فرزندان‌شان را رها نکنند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.