وقتى همسرتان دچار افسردگى میشود
--------------------------------------------------------------------------------
رفتار همسرتان عوض شده، از خستگى شکایت میکند و سر هیچ و پوچ عصبانى میشود، خواب و خوراکش به هم خورده و بدنش درد میکند.
ابتدا به ندرت این حالتها را نشانه افسردگى میدانیم اما بالاخره یک روز باید این علائم و نشانهها را بپذیریم. چیزى عوض شده است، خصوصا آنکه این تغییر ادامه دارد. این علائم که طى هفتههاى مدیدى مشاهده شده، هماکنون با موج عظیمى از غم و اندوه و از دست دادن میل و اشتیاق به زندگى همراه شده است.
از هر ٤ نفر افسرده، تنها یک نفرشان به خودش توجه میکند، ٣ نفر بقیه حاضر نیستند هیچچیز در مورد خودشان بدانند، «چیزیم نیست، خوب میشم، راحتم بذارید و ...»
اطرافیان بهخصوص همسر فرد افسرده، در برابر چنین شرایطى معمولا بر سر دو راهى قرار میگیرند، یا باید به گفته خود بیمار او را به حال خود بگذارند تا به تنهایى از این وضعیت بیرون بیاید که در این حالت این خطر وجود دارد که علائم بیمارى طولانى و شدیدتر شوند یا اینکه هر چه سریعتر او را تحت درمان قرار دهند تا سلامتیاش را دوباره به دست آورد. چنانچه واقعا بیمارى افسردگى در میان باشد، روش دوم بهترین روش است زیرا هرچه به این مسئله زودتر رسیدگى شود، درمان بیمارى بهتر خواهد بود.
فقط باید فرد افسرده را متقاعد کنیم که نزد یک پزشک برود. در واقع، تنها پزشک میتواند ماهیت بیمارى را تشخیص داده و درمان را آغاز کند. بدینمنظور نکاتی را پیشنهاد میدهیم:
بدون اطلاع او اقدام نکنید و هیچگاه بدون موافقتش از دکتر وقت نگیرید. همچنین از تکرار این جمله خوددارى کنید: «تو باید از خودت مراقبت کنی». چنانچه این عبارت بجا و به موقع به کار برده نشود، وحشتناک و دلهرهآور است. بنابراین خود فرد افسرده است که تصمیم میگیرد زیر نظر پزشکش از خودش مراقبت کند. مراقب دردها و ناراحتیهایش (بیخوابى، اضطراب و...) باشید و به او یادآورى کنید که رنجکشیدن هیچ فایدهاى ندارد. به او بگویید که مطمئنا براى ناراحتى و بیماریاش چاره و علاجى وجود دارد و مطمئنا متخصصانى هستند که میتوانند به او کمک کنند. به او پیشنهاد دهید که او را همراهى خواهید کرد، از این طریق به او نشان میدهید که به او توجه دارید.
به همسرتان کمک کنید.
ترجیحا پزشکى را انتخاب کنید که همسرتان او را بشناسد. اغلب اوقات، او پزشک معالجش را انتخاب خواهد کرد. همچنین میتوان به او پیشنهاد داد که ابتدا نزد یک روانپزشک برود. گاه برخى از افسردهها از مراجعه به روانپزشک وحشت میکنند: (من که دیوانه نیستم!) با این وجود، باید دانست که این پیشنهاد میتواند موجب تسکین برخى از افسردهها شود یا به عبارتى، با شنیدن این پیشنهاد احساس میکنند که اطرافیان و همسرشان واقعیت درد و رنج آنان را پذیرفته و درک میکنند.
چنانچه فرد از پذیرفتن هرگونه کمک پزشکى امتناع میکند، سعى کنید زمانیکه از خودش ناتوانى و بیحالى نشان میدهد، از فرصت استفاده کرده و او را نزد پزشک ببرید.
با این حال زمانى که شخص قادر به تصمیمگیرى نیست یا بهخودکشى فکر میکند و یا بهنظر میرسد که افسردگیاش بهصورت پیشرفته درآمده، وضعیت اورژانس و اضطرارى بهوجود میآید. مراقب باشید این علائم را بشناسید و اداره امور را به دست بگیرید. به پزشک و یا روانپزشک زنگ زده از او بخواهید براى ویزیت به منزل بیاید. همچنین در برخى از شهرهاى بزرگ، خدمات کمک پزشکى و روانپزشکى در دسترس هستند.
آیا باید بیمار را همراهى کرد؟
پزشکى در این باره میگوید: اینکه فرد افسرده با یک همراه یا حتى عضوى از خانوادهاش نزد پزشک میرود، همواره معنا و مفهومى در بر دارد. باید این دلایل را مورد بررسى قرار داد. همچنین باید دانست به چه دلیلى بیمار، فرد بهخصوصى را براى همراهى انتخاب کرده است.
اگر تصمیم میگیرید فردى افسرده را نزد پزشک ببرید، میتوانید مانند یک هنرپیشه تمام عیار براى مشاوره عمل کنید. هر چه بیشتر بیمار را بشناسید، کمک بیشترى به پزشک خواهید کرد. علائم بیمارى، زمان ظهور، وقایعى که بهنظر میرسد موجب بروز این حالات شدهاند و هرگونه جزئیاتى که بهنظرتان با اهمیت هستند را به پزشک بگویید و اگر در خانواده سابقا بیماریهاى روانى وجود داشته، پزشک را در جریان بگذارید و از او پنهان نکنید (وظیفه پزشک قضاوت نیست.)
چنانچه بیم دارید که اینگونه گفتوگوها فرد افسرده را شوکه کند، میتوانید قبل از ملاقات، مطالب را تلفنى با پزشک در میان بگذارید. هنگام ملاقات، پزشک به شما خواهد گفت که باید در اتاق بمانید یا او را با بیمار تنها بگذارید.
تأثیر اطرافیان در بیمار افسرده
پروفسور موریس فررى خاطر نشان میکند که «اطرافیان نقش بسزایى در درمان و بهبودى فرد افسرده دارند. این نقش میتواند منفى یا مثبت باشد. در حالت اول، بیمار ممکن است از طرف خانوادهاش با نوع خاصى مخالفت در برابر درمان روبهرو شود که این مخالفت یا بر اثر عدمآگاهى اطرافیان صورت میگیرد (فایدهاى نداره از این داروها استفاده کنى، امروز حالت خیلى بهتر میشه.) یا از روى ترس (اگه از این داروها استفاده کنى، مثل یک روح میشى.) و یا بنا به افکار و عقایدشان: (به جاى داروهاى شیمیایی، بهتره از داروهاى گیاهى استفاده کنی)».
اثر مخرب و مضر گفتههاى اطرافیان میتواند در قالب سرزنش و انتقاد صورت گیرد. این سرزنشها اغلب در رابطه با اثرات بیمارى او روى روابط اجتماعاش است (به خاطر تو، دیگه هیچکس را نمیبینیم.) یا تاثیر بیمارى روى شغل فرد افسرده (آخرسر کارت را از دست میدى....). در حالت دوم یا به عبارتى نقش مثبت اطرافیان، پروفسور فررى یادآور میشود: «اطرافیان میتوانند خود را مخاطبى ممتاز براى پزشک معالج نشان دهند.
در واقع، آنها میتوانند منبع باارزشى از اطلاعات براى پزشک باشند، در مسیر بهبودى و درمان مراقب بیمار باشند، به او اطمینان دهند و به او کمک کنند تا دوباره حالت عادى و همیشگیاش را به دست آورد و مراقب باشند بیماریاش دوباره عود نکند.
بسیار مهم است که پزشک، اطرافیان بیمار را ملاقات کند و آنان را از ماهیت بیمارى و درمان آگاه کند و به آنها کمک کند تا مراحل بهبودى را درک کنند.»
در مطالعات متعددى که در این زمینه صورت گرفته، سعى شده که اثرات تماس روزانه با یک همسر افسرده بررسى شود. نتایج به دست آمده با یکدیگر مطابقت دارند و درماندگى و احساس تیرهبختى همسر فرد افسرده را تایید میکنند. همچنین یکى از جدیدترین مطالعات حاکى از آن است که تاثیرى که یک مرد افسرده روى همسرش میگذارد با اثرى که یک زن افسرده روى همسرش دارد یکسان نیست.
همسر یک مرد افسرده بیش از همسر یک زن افسرده دچار افسردگى میشود و رابطه چندان خوبى بین آنها وجود ندارد.
همشهریآنلاین : منبع
1387/11/26
خانواده- ترجمه - سپیده حسینعلى عراقی: